یکی مثل هیچکس

سلام غزل جان میلت هک شده هروقت اومدی وب تو بخش نظرات کامنت بذار

یکی مثل هیچکس

سلام غزل جان میلت هک شده هروقت اومدی وب تو بخش نظرات کامنت بذار

هفت رنگی عشق...

رسم این شهر عجیب است بیا بر گردیم

قصد این قوم فریب است بیا بر گردیم

آن که یک روز دل به نگاهش دادیم

خنده اش سرد و غریب است بیا برگردیم

عشق بازیچه شهر است ولی در ده ما

دختر عشق نجیب است بیا برگردیم


پ.ن: ولی افسوس که امروز در ده ما نیز دختر عشق نجیب نیست ؛ به کجا برگردیم ؟ 

دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من

دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من
بیفشان قطره اشکی، که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من
اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن از ما
در خانه دق الباب کن، وا کردنش با من
به من گو حاجت خود را، اجابت می کنم، آری
طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من
چو خوردی روزی امروز ما را، شکر نعمت کن
غم فردا مخور، تامین فردا کردنش با من
به قرآن، آیه رحمت فراوان است، ای انسان
بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت
تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من


                                                                                                                                   فرید

امروز همان فردای دیروز

http://sites.google.com/site/khaneamabrist/Whiteblossoms2.jpg


آینده جایی است که اتفاق‌ها خواهند افتاد. می‌شنوم که گریه می‌کنی، آینده جایی است که تو ممکن است موفق، شاد، پولدار، زیبا، مشهور، مشغول به کار، و غرق در بهترین‌ها شوی. اینها نقشه یا رویا یا چیزهای دیگر هستند، اما دوباره باید بگویم که زمان حال جایی است که تو واقعاً در آن هستی و رویایی هم در کار نیست !

این لحظه، همان زمانی است که از ابتدای زندگی تا به حال منتظر آن بوده ای

ادامه مطلب ...

مداد رنگی ها!!!

مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به اون کار نمیداد
همه میگفتند:(تو به هیچ دردی نمیخوری)...
یک شب که مداد رنگی ها...


توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...
ماه کشید...مهتاب کشید
و انقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک کوچکتر شد...صبح تویه جعبه ی
مداد رنگی...
جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد...

شرط عشق


دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان

ادامه مطلب ...