یکی مثل هیچکس

سلام غزل جان میلت هک شده هروقت اومدی وب تو بخش نظرات کامنت بذار

یکی مثل هیچکس

سلام غزل جان میلت هک شده هروقت اومدی وب تو بخش نظرات کامنت بذار

اعتقاد، اعتماد و امید

Confidence-1  اعتقاد:

اهالی روستایی تصمیم گرفتند که برای نزول باران دعا کنند.روزی که تمام اهالی برای دعا در محل مقرر جمع شدند،فقط یک پسربچه با چتر آمده بود،این یعنی اعتقاد.


2- Trust اعتماد:

اعتماد را می توان به احساس یک کودک یکساله تشبیه کرد،وقتی که شما آنرا به بالا پرتاب می کنید،او میخندد ..... چراکه یقین دارد که شما او را خواهید گرفت،این یعنی اعتماد.


3- Hope امید:

هر شب ما به رختخواب می رویم بدون اطمینان از اینکه روز بعد زنده از خواب بیدار شویم.ولی شما همیشه برای روز بعد خود برنامه دارید،این یعنی امید.



با اعتقاد، اعتماد و امید زندگی کنید.

دلم از آدمهای بیمعرفت گرفته


آه که چقدر دلم از بی معرفتی آدم ها می گیرد . نمی دانم این رسم روزگار است یا رسم آدم ها ، که تا یادشان نکنی یادت نمی کنند . خیلی سخت است کسانی که دوستشان داری - صادقانه و از عمق وجودت- ، بی رحمانه - و شاید هم ندانسته - قلبت را تکه تکه کنند. خیلی انتظار بزرگی است این که بخواهی عزیزانت جویای احوالت باشند !!!!!
چند وقتی است از بودن توی جمع عذاب می کشم.اینجور وقت ها بیش تر احساس تنهایی می کنم .سخت تر از اینکه دنیای همه ی ادم های دور و برت با دنیای تو زمین تا اسمان فرق داشته باشد ؟! شاید باید به تنهایی خو کرد . شاید باید او را فهمید ...


ادامه مطلب ...

بدون شرح...


پروفسور پیشی....

داستان زیبای “آرزوی کافی” حتما بخوانید


اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم. هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردند.
مادر گفت: ” دوستت دارم و آرزوی کافی برای تومیکنم.”
دختر جواب داد: ” مامان زندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاج داشتم. من نیز آرزوی کافی برای تومیکنم .”
آنها همدیگر را بوسیدند و دختر رفت. مادر بطرف  پنجره ای که من در کنارش نشسته بودم آمد. آنجا ایستاد و می توانستم ببینم که می‌خواست و احتیاج داشت که گریه کند. من نمی‌خواستم که خلوت او را بهم بزنم ولی خودش با این سؤال اینکار را کرد: ” تا حالا با کسی خداحافظی کردید که می‌دانید برای آخرین بار است که او را می‌بینید؟
” جواب دادم: ” بله کردم. منو ببخشید که فضولی می‌کنم چرا آخرین خداحافظی؟ “
او جواب داد: ” من پیر و سالخورده هستم او در جای خیلی دور زندگی می‌کنه. من چالش‌های زیادی را پیش رو دارم و حقیقت اینست که سفر بعدی او برای مراسم دفن من خواهد بود . “
“وقتی داشتید خداحافظی می‌کردید شنیدم که گفتید ” آرزوی کافی را برای تو می‌کنم. ” می‌توانم بپرسم یعنی چه؟ “

ادامه مطلب ...

سخنان زیبا

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ‌ها میکند

 پرهایش سفید می‌ماند، ولی قلبش سیاه می‌شود...

 

 

عقل و قلب

برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن و

برای اداره کردن دیگران از قلبت.

 

ادامه مطلب ...