همان طور که میدانید برخی از گوشیهای نوکیا دارای یک نسخه موزیک (Music Edition) یا به اصطلاح موزیکال هستند.
ادامه مطلب ...امروزه نرم افزارهای Portable یا به اصطلاح پرتابل (قابل حمل) به دلیل مزیتهای خاصی که دارند از طرفداران زیادی برخوردارند.
ادامه مطلب ...مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی برزبان نیاورد.. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
«« دوستت دارم بابایی»»
…..
…..
روز بعـــــد آن مــــــــرد خودکشـــــــــــی کــــــرد!!!!!
عصبانیت و دوست داشتن هیچ حد وحدودی ندارند. دوست داشتن را انتخاب کنید تا همیشه یک زندگی زیبا و دوست داشتنی
داشته باشید. این را نیز به یاد داشته باشید که:
وسایل برای استفاده کردن هستند وانسانها برای دوست داشتن.
امامشکل جهان امروزاینست که انسانهامورداستفاده واقع میشوندوبه وسایل عشق ورزیده میشود،بیاییدهمواره این گفته رابه یادداشته باشیم:
وسایل برای استفاده کردن هستند،،انسانها برای دوست داشتن هستند.
مواظب افکارتان باشید ، آنها به کلمات تبدیل می شوند. مواظب کلماتی که به زبان می آورید ، باشید ، آنها به رفتارتبدیل می شوند . مواظب رفتارتان باشید ، آنها به عادت ها تبدیل میشوند ، مواظب عادت هایتان باشید ، آنها شخصیت شما را شکل می دهند مواظب شخصیت تان باشید ، چون سرنوشت شما را می سازند.
کهنه فروش داد میزنه چراغ شکسته میخریم .....کفشای پاره میخریم .... اسباب کهنه میخریم ..... بی اختیار دادمیزنم : کهنه فروش قلب شکسته میخری ؟؟؟
خدا با اون همه ستارهش به آدم زور نمیگه. ولی یه نظامی با یه ستاره روی دوشش به آدم زور میگه!!
بچه که بودم تا10بیشتربلدنبودم بشمارم فکرمی کردم نهایت دنیا10تاست مامانمو10تادوست داشتم ....حالا حریص ترشدم نمی دونم ته دنیا کجاست ولی می خوام بگم دوست دارم به اندازه ی همون 10تای بچگی هام زندگی مثل یه قاصدک هست که اگه نگیریش خیلی ساده و راحت از تو میگزره ، و به فکر تو نیست که حسرت رفتنشو میخوری.
همگی به صف ایستاده بودند. تا از آنها پرسیده شود . نوبت به او رسید. از او پرسیدند : دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟ گفت : میخواهم به دیگران یاد بدهم. پذیرفته شد. چشمانش را بست. باز کرد. دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده است. با خود گفت : حتما اشتباهی رخ داده . من که این را نخواسته بودم. سالها گذشت. روزی داغی اره را روی کمر خود حس کرد. با خود گفت : و این چنین عمر به پایان رسید و من بهره خود را از زندگی نگرفتم. با فریادی غمبار سقوط کرد. با صدایی غریب که از روی تنش بلند می شد ، به هوش آمد. حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاسی شده بود