شب کریسمس بود و هوا سرد و برفی، پسرک فقیری در حالیکه پاهای برهنه اش را روی برف جا به جا میکرد تا شاید سرمای برفهای کف پیاده رو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد.
در نگاهش چیزی موج می زد، انگاری که با نگاهش، نداشتههاش رو از خدا طلب میکرد، انگاری با چشمهاش آرزو میکرد.
ادامه مطلب ...سلام دوستان، شاید بارها این داستان را شنیده باشید، ولی نتیجه اخلاقی این داستان، بسیار مهم و گرانبهاست، پس بدون شک ارزش یکبار دیگر خواندن را خواهد داشت.
اگر یک قورباغه تیزهوش و شاد را بردارید و داخل یک ظرف آب جوش بیندازید، قورباغه چکار می کند؟ بیرون می پرد! در واقع قورباغه فورا” به این نتیجه می رسد که لذتی در کار نیست و باید برود! حالا اگر همین قورباغه را بردارید و داخل یک ظرف آب سرد بیندازید و بعد ظرف را روی اجاق بگذارید و به تدریج به آن حرارت بدهید، قورباغه چکار می کند؟ استراحت می کند… بله دقیقا”… چند دقیقه بعد به خودش می گوید: ظاهرا” آب گرم شده است و تا چشم به هم بزنید یک قورباغه آب پز آماده است…!
ادامه مطلب ...دوستان عزیز این حکایت شاید تخیلی و رویایی باشد ولی در زندگی ما از این موارد زیاد افتاق می افتد و ما همه به جنبه بد آن دل می سپاریم، این داستان کوتاه می تواند تا حدی راهگشای ما در مشکلات باشد.
دو فرشته مسافر برای گذراندن شب در خانه یک ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار مناسبی نداشتند و دو فرشته را به اتاق مجلل مهمانانشان راه ندادند، بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند ادامه مطلب ...تا کی کنی زندگی خویش را به حرف دیگران دوا
پس فکر بر چاره خود کن و آشکار کن دوا
زندگی به غیر از چاره ساز خود نیست مرهم و شفا
وقت آن رسیده که خود مرهمی به زندگی کنی روا
تاکید می کنم که ندیده ام به خوبیه مرهم خدا شفا
اما مرهم خدا پس از مرهم خویش می شود روا