پنج آدم خوار به عنوان برنامه نویس در یک شرکت رایانه ای استخدام
شدند.
هنگام مراسم معارفه و خوش آمدگویی ، رییس شرکت به
گروه آدم خواران گفت:
«از این پس ، شما همه جزو تیم ما هستید. اینجا می
توانید حقوق خوبی بگیرید و در غذاخوری شرکت هر مقدار غذا ، از هر نوع
، گوشتی و غیر گوشتی که دوست دارید بخورید. بنابراین خواهش می کنم فکر
خوردن کارکنان ما را از سر خود بیرون کنید آدم خوارها قول دادند که با
کارکنان شرکت کاری نداشتهباشند...
چهار هفته بعد ، رییس شرکت به آن ها سر زد و گفت: «شما خیلی سخت کار می کنید و به همه ی تعهدات خود پایبند هستید. من از همه ی شما راضی هستم ، ولی یکی از برنامه نویس های ما ناپدید شده است. آیا کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟»
آدم خوارها اظهار بی اطلاعی کردند. بعد از اینکه رییس شرکت رفت، مدیر آدم خوارها از بقیه پرسید:
«کدام یک از شما نادان ها این برنامه نویس را خورده اید؟ ما چنین قراری نداشتیم.»
یکی از آدم خوارها با تردید دستش را بالا آورد مدیر آدم خوارها گفت: «ای احمق ! چرا این کار را کردی؟! ما در این چهار هفته مدیران کل و
مدیران ارشد پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید. حالا تو آن برنامه نویس را خوردی و رییس متوجه شد. لطفاً از این به بعد ، افرادی را که کار می کنند نخورید.