روز گذشته موتور جستجوگر مایکروسافت Bing اعلام کرد به بازدیدکنندگان خود که به واسطه این سایت به جستجوی مطالب در اینترنت بپردازند جایزه خواهد داد.
روش برنده شدن این جوایز بدین ترتیب خواهد بود که شما به ازای هر عبارت جستجو شده در نوار جستجو یک امتیاز مثبت کسب بدست خواهید آورد و هنگامیکه امتیاز شما به اندازه کافی برسد می توانید کارت هدیه خود را دریافت کنید.
این جوایز شامل کارت های هدیه، وسایل الکترونیکی، بازی و غیره … خواهد بود. شما می توانید لیست کامل هدایا را در این صفحه مشاهده نمایید. جوایز Bing تنها شامل ساکنین ۵۰ ایالات آمریکا می شود.
عضویت جهت برنده شدن این هدایا مجانی است و بلافاصله با تکمیل فرم عضویت ۲۵۰ امتیاز کسب خواهید کرد. جهت عضویت ابتدا Bing Toolbar را دانلود کرده سپس با اکانت Live ID خود به آن وارد شوید.
WHEN I CAME DRENCHED IN THE
RAIN
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم......
BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA
WITH YOU?”
برادرم
گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
SISTER
SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED”
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبرنکردی ؟
DAD
ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU
WILL REALISE”.
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه
خواهی شد
BUT MY MOM
AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک میکرد گفت:
“STUPID
RAIN”
"باران احمق"
THAT’S
MOM!!!
در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد روی اولین صندلی نشست.
از کلاس های ظهر متنفر بود اما حداقل این حسن را داشت که مسیر خلوت بود…
اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد.
پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط می توانست
نیمرخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه می کرد …
به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع کرد :
چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده
و اون فک استخونی . سه تیغه هم که کرده حتما ادوکلن خوشبویی هم زده…
چقدر عینک آفتابی بهش می آد… یعنی داره به چی فکر می کنه؟
آدم که اینقدر سمج به بیرون خیره نمیشه! لابد داره به نامزدش فکر می کنه…
آره. حتما همین طوره.مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه. باید به هم بیان (کمی احساس حسادت)…
می دونم پسر یه پولداره… با دوستهاش قرار می ذاره که با هم برن شام بیرون.
کلی با هم می خندند و از زندگی و جوونیشون لذت می برن؛میرن پارتی، کافی شاپ، اسکی، چقدر خوشبخته!
یعنی خودش می دونه؟ می دونه که باید قدر زندگیشو بدونه؟!!
دلش برای خودش سوخت.احساس کرد چقدر تنهاست و چقدر بدشانس است
و چقدر زندگی به او بدهکار است. احساس بدبختی کرد. کاش پسر زودتر پیاده می شد…!!!
ایستگاه بعد که اتوبوس نگه داشت، پسر از جایش بلند شد.
مشتاقانه نگاهش کرد، قد بلند و خوش تیپ بود. ..
پسر با گام های نااستوار به سمت در اتوبوس رفت. مکثی کرد و چیزی را که در دست داشت باز کرد…
یک، دو، سه و چهار … لوله های استوانه ای باریک به هم پیوستند و یک عصای سفید رنگ را تشکیل دادند. ..
از آن به بعد دیگر هرگز عینک آفتابی را با عینک سیاه اشتباه نگرفت و به خاطر چیزهایی که داشت خدا را شکر کرد…
کمردرد یکی از شایع ترین علتهای مراجعه به پزشکان می باشد . کمردرد و پیشگیری از آن مقوله مفصلی است و هدف از آن مراقبت های بهداشتی کمر و مکانیک کمر به افراد دچار کمردرد یا در معرض خطر ایجاد کمردرد است. به چند توصیه بهداشتی از دید طب فیزیکی اشاره خواهیم کرد .
۱- مساله چاقی و افزایش وزن به خصوص چاقی شکم است .
۲- مساله سیگار است به طوری که مابین کشیدن سیگار و کمردرد ارتباط مستقیم وجود دارد از طرف دیگر سرفه مرتبط با سیگار می تواند دردکمر را اگر ناشی از جابه جایی دیسک کمر باشد بی اندازه تشدید کند.
۳- مسایل روحی و روانی و اجتماعی است به طوری که استرس های زندگی و مسایل هیجانی در بروز کمردرد در برخی از افراد شدیداً دخالت دارد .
ادامه مطلب ...
روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو
ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند .
سپس
از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از
همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند .
بقیه
وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از
اتمام ،برگه های خود را به معلم تحویل داده ، کلاس را ترک کردند .
روز
شنبه ، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت ،
وسپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم آنها
نوشت .
روز دوشنبه ، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل داد .
شادی
خاصی کلاس را فرا گرفت .
معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید ”
واقعا ؟ “
“من هرگز نمی دانستم که دیگران به وجود من اهمیت می دهند!
“
“من نمی دانستم که دیگران اینقدر مرا دوست دارند . “
دیگر
صحبتی ار آن برگه ها نشد .