تصورش را بکنید. هارد دیسک کامپیوترتان ناگهان از کار میافتد و شما متوجه میشوید که تمام اطلاعات تان را از دست داده اید. اگر با چنین فاجعه ای مواجه شدید باید بدانید که بعد از حادثه این مراحل را پشت سر خواهید گذاشت.
در این مرحله متوجه شده اید که همه چیز از دست رفته است. و عصبانیت شروع میشود. لعنت به هاردهای تقبلی. لعنت به وسترن دیجیتال با این هاردهای ..... من فروشنده ای که این هارد را به من فروخته میکشم! و خلاصه بقیه حرف های این مرحله قابل نوشتن نیست. اما میتوانید خودتان تصورش را بکنید.
مرحله سوم: کلنجار رفتن
خب شاید بتوانم یک نرم افزار دانلود کنم و با آن هارد
دیسک را به عنوان هارد دوم یک کامپیوتر بالا بیاورم تا اطلاعات را داشته
باشم. باید یک هارد جدید بخرم و روشی پیدا کنم تا بتوانم آن را بالا
بیاورم. شاید یک شرکت بتواند به من برای بازیابی اطلاعات ام کمک کند؟ آره
مطمئن هستم که بالاخره مشکل حل میشود.
مرحله چهارم: افسردگی
تمام آن عکس ها از دست رفته است. من دیگر انها را نمیبینم. تمام نوشته
هایم دیگر وجود ندارد. اوه خدای من تمام موسیقی هایی که داشتم دیگر وجود
ندارند. من سال ها برای جمع کردنشان وقت گذاشته بودم. فیلم هایم چی؟ بدبخت
شدم. درست مثل این است که ده سال گذشته زندگی ام را پاک کرده ام.
مرحله پنجم: پذیرش
حادثه مدتی گذشته و حالا که هیچ کاری نتوانسته اید
برای برگرداندن اطلاعات بکنید وارد مرحله قبول واقعه می شوید. آه، تمام آن
اطلاعات خیلی هم مهم نبودند. بعضی از آن ها را جاهای دیگر هم دارم. مثلا
برخی عکس ها را قبلا در سایت فلیکر گذاشته بودم. حداقل مهم هایشان آنجا
هست. جمع کردن تمام آن موسیقی ها هم از اول می تواند کار سرگرم کننده ای
باشد! تازه به نظرم یک شروع مجدد کار خوبی است. به علاوه هارد داریو ها
این روزها حسابی ارزان شده اند.
پ.ن: اگر میخواهید که مشابه این داستان برای شما رخ ندهد. فراموش نکنید که از اطلاعات تان به طور مرتب پشتیبان گیری کنید. این داستان خیلی راحت و بدون خبر قبلی برای هر کسی پیش میآید. بنابراین آن را جدی بگیرید.
من یه بار این کارو با لپ تاپ داداشم کردم!
می دونی وقتی رفت سراغ لپ تاپشو هیچی ندید داشت دیوونه می شد!آخه تمام اطلاعات بازرگانیش تو لپ تاپش بود!تمام اطلاعاتی که تو چند سال رفته بود کشورهای دیگه و به دست آورده بود!پیش فاکتورا و فاکتوراش قرارداداش با شرکتای خارجی همه چی!فکر کنم یه انفارکتوس خفیف زد!منم با خونسردی تمام رفتم ۱شت لپ ناپ نشستمو بهش گفتم کاریش نمی شه کرد بذار فردا دوباره باهاش ور میرم!...
فردای اون روز بهش گفتم چه قدر می دی تا backup بگیرمو اطلاعاتتو بیارم؟!معامله به 300 هزار تومن رسید!و من با تلاش بسیار البته امیدی نبودا ولی با دستان شفا دهنده ی من اطلاعاتش برگشت!حقیقت رو وقتی بهش گفتم تا یه ساعت تو خونه دنبالم می دوید!اما بعدش ازم تشکر کرد و گفت 300هزار تومن خیلی کمتر از ارزش واقعی اطلاعات منه!برو باهاش خوش بگذرون!!!!
و این طوری بود که من داداشیمو آگاه کردم که همیشه از اطلاعاتش بک آب بگیره!!!!
سلام...خوبم ممنون
میگم توام واسه خودت iq ی ها...
آفرین