یکی مثل هیچکس

سلام غزل جان میلت هک شده هروقت اومدی وب تو بخش نظرات کامنت بذار

یکی مثل هیچکس

سلام غزل جان میلت هک شده هروقت اومدی وب تو بخش نظرات کامنت بذار

کاش هنوزم کودک بودم!!!!


اگه من حق اتنخاب داشتم دوست داشتم همیشه همون کودک بمونم و هیچ وقت بزرگ نشم هیچ وقت.

وقتی بچه بودیم یادتون میاد وقتی که یه چیزی رو می خواستیم چطور راست راستکی و از ته دل گریه می کردیم؟ نه خجالتی نه نیاز به توضیحی! همه هم درکمون می کردن و می گفتن آخی بچه است.

اون وقت ها همه ی آرزو هامون فقط خیلی که میشد 5 تا بود یا شاید هم 6 تا وای که چه روز های بیادماندنی بود اون روزا. انگار اون روزا خورشید خورشید بود مهربانی هم جایی دوری نرفته بود. وقتی با دوستامون قهر می کردیم همش 5 دقیقه بود بعدش آشتی می کردیم . وقتی می خندیدم از ته دل بود از اون زیر زیرا انگار یکی اونجا نشسته بود و آدم و در حد مرگ قلقلک می داد. اما هزار افسوس که بزرگ شدیم . کودکی های من مثل یه خواب خیلی زود گذشت ، من حتی وقت نکردم با کودکی هایم خدا حافظی کنم. حتی نتونستم صورت کودکی هام و خوب ببینیم حتی نتوستم دستشو بگیرم و تو چشماش نگاه کنم و داد بزنم من نمی خوام بزرگ بشم مگه زوره! آره انگار زور بود و من خیلی بی رحمانه بزرگ شدم  آخه چرا ؟؟ حتی الان هم نمی دونم چه بلایی سر کودکی هام اومده؟ کجاست؟ هنوزم از نگاه معصومش خبری هست؟ کسی بهش محبت می کنه؟ کسی دستی به سرش می کشه؟

همیشه فکر میکردم وقتی بزرگ بشم دنیا قشنگتر میشه ولی نشد شاید  من اشتباه فکر می کردم راستش خودمم نمی دونم. هنوزم وقتی به اون دوران کودکی هام فکر می کنم گریم میگره اونم از نوع بی درمونش ، واقعا که چه روزهایی بود.ولی با همه بدی های این بزرگ بودن کوفتی!  دوستانی دارم که همه چیزه منن. یعنی اگه موجوداتی بنام دوست نبود شخصا من یکی که تو این دنیایی وامونده کم می آوردم.


چرا ما آدما از هم فرار می کنیم چرا؟ دقیقا همون موقع به هم نیاز داریم! یعنی دو روز فانی این دنیا این همه برای بد بودن ارزش ایجاد می کنه؟ مگه نمی بینیم که زمان با ما چه میکنه؟ کودکی هامونو نابود کرد و حالا جونی مون و ازمون میگیره و بعد هم یک جایی تموم میشم! حالا اونوقت فکر محبت و مهربانی هستیم. دقیقا تو فکر اینکه چه کارهای زیبایی می تونستبم بکنیم ولی نکردیم وحالا هم خودمون هم نمی دونیم که چرا خوب نبودیم  در حالی که میتونستیم خیلی خوب باشیم؟ چرا این شدیم؟؟ واقعا چرا؟ من که خودم هم از خودم شاکی ام و حال و حوصله خودمم ندارم! حالا نمی دونم چرا! دلم گرفته و نمی دونم چرا! اینقدر از این چرا ها هستن که نمی دونم چرا!!! خنده دارن نه!! البته بعضی  وقت ها اینجوری میشم و هیچ دوا و درمونی هم نداره.


پ.ن: ولی تو این دنیا آدم های خوب و مهربون خیلی زیاد هست و بدلیل وجود گرم و مهربون اون هاست که هنوز زندگی ادامه داره.


من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صد هزار درمان ندهم


نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 ب.ظ http://www.mahsa82.blogfa.com

[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
[گل][لبخند][گل][لبخند]دنیایی از خاطرات مهسا[لبخند][گل][لبخند][گل]
[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
[گل][لبخند][گل][لبخند]دنیایی از خاطرات مهسا[لبخند][گل][لبخند][گل]

[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
[گل][لبخند][گل][لبخند]دنیایی از خاطرات مهسا[لبخند][گل][لبخند][گل]
[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
[گل][لبخند][گل][لبخند]دنیایی از خاطرات مهسا[لبخند][گل][لبخند][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد