سلام به همه
ما هم که دیروز خسته و دربه داغون از سفر سال قبل تشریف فرما شدیم
و اومدم یه سلام بگم. وای نمی دونید که چقدر خسته ام. ولی جاتون خالی کلی خوش گذشت
خوب گفتم حالا که اومدم با یه شعر قشنگ شروع کنم که شاد و شنگول منگول بشین خوب...
شب و یک جاده تاریک چراغت نور مهتاب است
و من در بدرقه با تو به دستم کاسه آب است
بدون اختیار اشکم به روی گونه می ریزد
شبیه ماهی تشنه دلم در سینه بی تاب است
تمام باتو بودن ها فقط یک لحظه بود انگار
نصیب من از این دنیا همین یک لحظه ناب است
نگاه من به پای تو نگاه تو به دست من
سکوتم با تو می گوید " نرو! مثل تو کمیاب است"
ولی دست تو و من نیست تو محکوم سفر هستی
ممنونم گلم به من سر زدی ببخش چیزی واس پزیرایی نداشتم.
بازم بیا
راستی دستت طلا ممنون لینکم کردی
منم لینکت کردم
چرا توسط سپیده؟
چی توسط سپیده؟
راستی سلام